بدون عنوان
بدون عنوان
شعر خواندن پارميدا
2.5 سالگي پارميدا دخترکم اين شعرها را مي خواند مي رم مدرسه جيباب پره فندق و پسته موش موشک من غصه مي خوره چونکه نمي تونه بره مدرسه البته نمي دانم چرا اين شعر را با غصه و لرزش صدا مي خواند توپولويم توپلو صورتم مثل هلو مامان خوبي دارم مي شينه تو خونه ... اين جا را جا مي اندازد دونه دونه مي پوشم اوشگل مي شم مثل دسته گل مي شم ...
نویسنده :
مادر
12:04
اب بازي
پارميدا عاشق حمام رفتن هست و هر کي بخواهد برود حمام مي گويد من هم دارم ميام. و در وانش و يا استخر بادي اش مي گذاريم و کلي با ماهي هاي خود بازي مي کند وقتي از حمام مي ايد بيرون به اطافيان خودش مي گويد فرشته شدم . اوشگل (خوشگل )شدم . ناز شدم ...
نویسنده :
مادر
11:59
گل کردن محبت
پارميدا جان وقتي مي بيند من خسته ام و يا ناراحتم مي ايد بغلم مي کند و مرا نوازش مي کند مي گويد ماماني چي شدي؟ بعد دستش را مي برد بالا و مي گژويد ماماني من برات دعا مي کنم ...
نویسنده :
مادر
11:56
بهانه هاي پارميدا
پارميدا بعد از چند ماه از شير گرفتن بهانه شيردادن را مي کند و مدام به من مي گويد شير بده و من به او مي گويم شما ديگه بزرگ شدي و مي گويم مادر جون دعوات مي کنه اگر ببينه من به تو شير مي دهم به خاطر همين همه را از اتاق بيرون مي کند و من هم براي ارام کردنش مجبورم شيشه شير بدهم ...
نویسنده :
مادر
11:54
شيرين زباني پارميدا
پارميدا چند روزي هست براي من مي خواند که مامان جونم دوست دارم هر چقدر بگم بازم کمه بازم کمه. الهي قربانش شوم. در ضمن برايم قصه مي خواهد بخواند به اينصورت مي خواند : شلول و ملول و حلول مامانشان مي خواست برود به بخرد (بعضي اوقات با توجه به اينکه من شاغل هستم و تلفني که با او صحبت مي کنم مي پرسد مامان کجائي و من مي گويم سرکار ** مي گويد مامانشان مي خواست برود سرکار) پارميدا اگر از کسي بخواهد خداحافظي بکند مي رود رو بوسي مي کند و بعضي اوقات کف دست خودش را بوس مي کند و با دست باي باي مي کند در مورد بز بز قندي هم همين ها را تکرار مي کند.و ان قسمت از قصه که اقا گرگه مي ايد خيلي جالب مي گويد با دستهاي مشت کرده اداي در زدن در مي اورد و م...
نویسنده :
مادر
11:51